یک بار دیگه یک بار دیگه باید رفت

باید کوله بارم را بردارم باید بروم

باید رفت نمی دونم این رفتن چیست ؟

که همیشه انتظارش می کشم و هیچ وقت نمی شه...

دلم می خواهد برود. مرداب نشود...

می خواهد دست خودش را برای یک بار هم که شده بگیرد...

نمی خواهد جایی گیر کند...

درونم غوغاست یکی کمک کند...

من مانده ام و یک دنیا ...

دنیایی که نمی دونم باید چکارش کنم...

دنیایی که گیج بودنش هستم...

گیج رفتنش هستم...

تو می تونی به من کمک کنی

کمک کن...

کمی فرصت بده ...

بذار خودمو برای یک بار هم که شده پیدا کنم

برای یک بار فقط برای یک بار

شاید دوباره شکوفه ها بر شاخه ها جوانه بزنند...

شاید دوباره مرغان مهاجر بر روی درخت ها لانه بسازند...

شاید دوباره لحظه ها تکرار شود...

شاید دوباره...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد