دلتنگی

این روزها یک حال و هوایی دیگه ای دارم

دلم برای خدا تنگ شده...

دلم می خواد یک نفر صدام بزنه...

دستاشو توی دستام حلقه کنه و

بعد منو به ملاقات خدا ببره

دلم برای خدا تنگ شده

احساس می کنم به من خیلی نزدیکه

ولی انگار یک کسی منو باید به ملاقات خدا ببره...

کجا و چه ساعتی شاید اون یک نفر بدونه

می خوام برم به نظر تو خدا منتظر من می مونه؟....

می خواهم روی چشمانم بگذارمت با تمام وجود مثل همیشه در آغوشت بکشم

و تو با دستان پدرانه ات که همیشه مرا نوازش کرده است در آغوشم بکشی

گرمی دستانت را حس کنم سخاوت را در چشمانت بخوانم

کاش می توانستم واژه ای پیدا کنم که در خور تو باشد

واژه ای زیباتر از پدر با گوش هایم آشنا نیست

پدر من بهترین پدر دنیاست پدری عاشق که من همیشه بهش افتخار کرده ام

چون قلبش مثل رود زلال مثل دریا آبی ست مثل اقیانوس بزرگ است و

نگاهش به اندازه وسعت دنیا مهربان است و من مهربانی را از او آموخته ام ...

آموخته ام که همه را دوست داشته باشم....

پدر مهربانم روزت مبارک...