برای تو...

پشت شیشه باد شبرو جار می زد

برف سیمین شاخه ها را بار می زد

پیش آتش یار مهوش

نرم نرمک تار می زد

جنبش انگشت های نازنینش

به چه دلکش

به چه موزون

رقص های تار و گلگون

بر رخ دیوار می زد

موج های سرخ بالا می رفتند بالا روی پرده

بچه گربه جست می زد سوی پرده

جام های می تهی بودند از بزم شبانه

لیک لبریز از ترانه

با چشم های تابناکش

من نمی دانم چها می دید در رخسار آتش؟

ابرهای سرخ و آبی؟

روزهای آفتابی؟

چون دل من

پنجه نرم نگار خوشگل من

بسته می شد باز می شد

جان من لرزنده از ماهور و از شهناز می شد

چشم هایم می شوند از گرمی پندار سنگین

پلک ها از خواب خوش می آمدند آهسته پایین

با بر مور یک جان می رفت بیرون

در بهشتی پاک و موزون

ای زمین بدرود با تو!

ای زمین بدرود با تو!

سوی یک زیبایی نو!

سوی پرتو!

دور از تاریکی و شب

دور از بیماری و تب

دور از نیرنگ هستی

رنج و پستی

تیره روزی

کشمکش دیوانگی بی خانمانی خانه سوزی

دارد این جا آشیانه

آرزوهای پاک و مغز کودکانه

آرزوی خون و نیروی جوانی

دارد این جا زندگانی

دور از همچشمی شیطان و یزدان!

دور از آزادی دیوار زندان!

دور دور از درد پنهان!

دور گفتم دور ؟ گفتم سوی خوشبختی پریدم!

پس چرا ناگه صدای تو را شنیدم

چشم ها را باز کردم... آه! دیدم

یار رفته

یار رفته

آن همه آهنگ خوش از پرده پندار رفته!

بر درخت آرزوی کهنه من خورده تیشه

نونهال آرزوی تازه ای شل شد ز ریشه

پشت شیشه

باز برف سیم پیکر شاخه ها را بار می زد

باز باد مست خود را بر در و دیوار می زد

در رگ من نبض حسرت تار می زد...


گلچین معانی

 

نظرات 4 + ارسال نظر
نوید جمعه 15 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 02:45 ب.ظ http://ExE.BlogSky.com

سلام دوست عزیز .. مطالب جالب و خوندنی مینویسی خوشحال میشم به منم یه سری بزنی و تبادل لینک کنیم منتظرم.

یاس خانم یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 11:44 ق.ظ http://yasesefid.blogsky.com

منم یه دختر زمینیم
خوشبختم

انسیه سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 05:38 ب.ظ

نوشته هات خیلی عالی بود امیدوارم موفق باشی

عالی بود سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 05:31 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد