حرف دل من....

سادگی مرا ببخش

که خویش را تو خوانده ام

برای برگشتن تو به انتظار مانده ام

سادگی مرا ببخش

که دلخوش از تو بوده ام

تو را به انگشتر شعر

مثل نگین نشانده ام

به من نخند و گریه کن

چرا که جز نیاز تو

هر چی نیاز بود و هست

از در خانه رانده ام

اگر به کوتاهی خواب

خواب مرا آسایشی بود

به جرم آن داغ عطش

بر لب خود نهاده ام

گلوی فریاد مرا سکوت

دعوت تو بود

ولی من این سکوت

را به قصه ها رسانده ام

دو بال از صداقتم دامی

برای من نذاشت

از ابتدا دست تو را در این قمار خوانده ام

گناه از تو بود و من نیازمند بخششم

چرا که من در ابتدا تو را ز خود نرانده ام

گناهکار هر که بود کیفر آن مال من است

به جرم آن داغ عطش بر لب خود نشانده ام

 

نظرات 8 + ارسال نظر
مریم شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:58 ب.ظ http://b4u.blogsky.com

سلام راستی راستی چه شب درخشان و خوشگلیه اینجا
شعرتم قشنگ بود

کسی که بلد بود.... دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:55 ق.ظ

زندگی سخت آسان است

من دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:57 ب.ظ http://skystory.persianblog.com

واقعا زیبا بود

پویان پنج‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:18 ب.ظ http://abel62.persianblog.com

مرتکب جرمی نشدم.تنها وسوسه ای ناب را تجربه کردم..خیلی زیبا بود.یه مدتی نبودم و نشد که سر بزنم.اما خوب درست می گی.این گناهکارها نیستن که همیشه مجازات میشن.بلکه بیشتر افراد بی گناه مورد مجازات قرار می گیرن.موفق باشی

آمدم /چیز تازه ای نیافتم / همان قبلی ها بود / موفق باشی

مهدی سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:59 ب.ظ http://www.gharibaneh.blogsky.com

من مات مات از بازی شطرنج عشق میامدم
شامهره دل رفته بود من لاف بردن میزدم

کسی که بلد بود... پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:39 ق.ظ http://www.mkh-dastan.persianblog.com

بازم که خبر تازه ای نیست؟!

[ بدون نام ] جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:46 ق.ظ http://mkh-dastan.persianblog.com

بازم که خبر تازه ای نیست؟! کجایی؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد