دلم گرفته بیا تا کمی قدم بزنیم
و عاشقانه ترین شعر را رقم بزنیم
تمام خاطره هامان دوباره می رویند
سه تار ساکت خود را که زیر و بم بزنیم
غروب سرد خزان است ، آسمان دلگیر
مدار خامش خورشید را به هم بزنیم
شبی که آیینه ها را در غبار گم گشتند
به ما اجازه ندادن تا که دم بزنیم
دگر ز دفتر آواز من چه می ماند ؟
اگر که واژه ای چشم تو را قلم بزنیم
صدای کال مرا هم ز شاخه می چینند
دمی که زخمه ی آهی به تار غم بزنیم
خطوط مبهم آهن ، حضور خسته باد
سری به خلوت خاموش متهم بزنیم
به امید بهبودی برای تیمور ترنج
MAMNOON KHOOB BOOD GHORBANAT
حال کردم با شعرت
oooooooh naaa dokhtare asemoon man bodam iadesh bekhair dokhtare asemoon omid varam hamishe asemoone bbimone
be sooye kocheye paeez neshasteam ke biaee
dar in ghoroobe gham angiz neshasteam ke biaee
یاحق
هر که را عشق دوست آیین است...
آسمون دلت همیشه بی ریا