هرگز با خودت غریبه شده ای؟
هرگز برگشته یی و ببینی سایه ات می خواهد
خفه ات کند؟
هرگز شده است مجبور باشی برای دست
رساندن به یک جرعه آفتاب سرت را بگذاری زیر پایت؟!!...
ضربدر روی پیشانی شهدای آینده را پاک
می کنند ، آنوقت آنها را خاک می کنند...
این دردهای بی درمان که در من رسوب
می کنند ، روزی چشمه های اشکم را
خواهند بست و انفجار آتشفشان درونم را
ممکن تر خواهند ساخت،
کوه ها ، میخ های پوسیده ی تاریخ، رمقی برای
نگاه داشتن آخرین تکه های فرش زمین به دیوار
باستانی جهان در خویش نمی بینند، عقربه های
سنگی زمان را سایه ذوالفقاری بر سر نیست ،
دروغ های بزرگ در طواف کعبه های تجاهل
گیج می خورند....
خیلی احساسی و زیبا بود...
............؟
salam
Asemani baz ham oomadam behet sar zadam
ke be yade tamame asemniaha
fereshteii bar zamin bia farinim
Movafgah bashi
حق بین نظری باید تا روی تورا بیند
چشمی که بود خودبین کی روی خدا بیند...