در سایه ذوالفقار .....


The sun sets in front of the tombs of the Imam Hussein holy shrine in Karbala, Iraq, Friday Feb. 27, 2004. (AP Photo/Hussein Malla)

هرگز با خودت غریبه شده ای؟
هرگز برگشته یی و ببینی سایه ات می خواهد
خفه ات کند؟
هرگز شده است مجبور باشی برای دست
رساندن به یک جرعه آفتاب سرت را بگذاری زیر پایت؟!!...
ضربدر روی پیشانی شهدای آینده را پاک

می کنند ، آنوقت آنها را خاک می کنند...
این دردهای بی درمان که در من رسوب
می کنند ، روزی چشمه های اشکم را
خواهند بست و انفجار آتشفشان درونم را
 ممکن تر خواهند ساخت، 
کوه ها ، میخ های پوسیده ی تاریخ، رمقی برای 
نگاه داشتن آخرین تکه های فرش زمین به دیوار 
باستانی جهان در خویش نمی بینند، عقربه های 
سنگی زمان را سایه ذوالفقاری بر سر نیست ، 
دروغ های بزرگ در طواف کعبه های تجاهل 
گیج می خورند....

نظرات 4 + ارسال نظر
نوشته های ممنوع (نیما) جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:24 ب.ظ http://nimatext.blogsky.com

خیلی احساسی و زیبا بود...

مهدی جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:42 ب.ظ http://www.gharibaneh.blogsky.com

............؟

هالاو چهارشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 11:56 ب.ظ http://hallowsky1.blogsky.com

salam
Asemani baz ham oomadam behet sar zadam
ke be yade tamame asemniaha
fereshteii bar zamin bia farinim
Movafgah bashi

... پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:24 ب.ظ http://dotchin.blogspot.com

حق بین نظری باید تا روی تورا بیند
چشمی که بود خودبین کی روی خدا بیند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد