هی فلانی!
زندگی شاید همین باشد!

ستاره

ستاره خیلی خیلی آسمونی شده منو به آسمون راه نمی ده

نورش برای من کم شده توی تاریکی خودش خیلی نورانیه

چشمک می زنه و می گه بیچاره زمینی...

بهش می گم منم یه روز می آم آسمون آسمونی می شم حالا می بینی

اون بازهم مسخرم می کنه و می گه تو که نور نداری...

تو که ستاره نیستی آسمونی بشی که چی...

آسمون مال خود خودمه ابرها مال خود خودمه...

من ستاره هستم همه زمینی ها منتظر من هستند ولی تو چی...

تو فقط می خوای آسمونی باشی...

ستاره خودخواه شده منم می گم اگه من نباشم کی نگران سوسو کردنت باشه...

اگر من نباشم کی هر شب گردو خاکتو پاک می کنه...

اگه من نباشم کی هر شب برات درددل می کنه...

اگه من نباشم کی ابرها رو از برای دیدن تو کنار می زنه...

اگه من نباشم تو به عشق کی شهاب می شی...

اگه من نباشم تو راه زمینو گم می کنی...

اگه من نباشم کی هر شب می آد به دیدنت...

کی نگران نورت می شه... کی....

ستاره می گه ... می خوام تنها باشم برای خود خودم سوسو کنم

تو که زمینی هستی هیچ وقت آسمونی نمی شی

سعی می کنی که چی... همه ستاره ها بهت می خندن

منم می گم نه فقط خودت بخند... اگه همه ستاره ها بخندن آسمون چه شکلی می شه؟

به ستاره می گم یه روز دستمو دراز می کنم بدون اینکه تو بفهمی می چینمت ...

که دیگه نتونی بری آسمون از پیشم دور بشی و بهم بخندی...

ستاره می گه کور خوندی دستت به من نمی رسه

 اگه هم برسه شاید اشتباهی ستاره بغلی رو بچینی...

می گم ستاره امشب خودخواه شده ...

ایرادی نداره یک شب که هزارشب نمی شه فردا شب هم می آد...

ولی راست می گم این دفعه دستمو دراز می کنم و می چینمش بدون اینکه بفهمه...

می تونه توی زمین هم نوربده کنار من... برای من

 آسمون پر از ستاره است چی می شه یکیش زمینی بشه ....

مال من بشه... برای من سوسو کنه...

شاید هم من آسمونی شدم با این که سخته ولی حاضرم فقط به خاطر تو ستاره...

باز هم سوسو کن می دونم می تونی ...

اگه دستم نرسه هرشب می آم توی دشت خیره می شم به آسمون...

اگه ناز نکنی و سوسو کنی نگات می کنم...

تو سوسو کنی مثل اینه که من آسمونی شدم و سوسو می کنم

ولی راست می گم این دفعه دستمو دراز می کنم وستاره رو می چینم

یه تیکه ابر می آرمو و می چسبونمش روی ابر سفید

تا دیگه نتونی جایی بری و مسخرم کنی...

راست می گم ستاره باور کن...گاهی اوقات صدامو می شنوه ولی هیچی نمی گه ...

فکر کنم توی دلش به من می خنده ستاره  که می خنده نورانی تر می شه ...

یعنی اگه همه ستاره ها بخندن آسمون منفجر می شه...

شاید هم روز بشه ... کی می دونه...

 

 

دلم می خواد....

دلم می خواد امشب یه توری بردارم

و برم آسمون همه ستاره هارو بچینم

نه اصلا همه ستاره هارو نمی خوام

همشونو یکی یکی دوباره  توی آسمون می کارم

کنار ابرهایی که شکل بچگی هامو داره

یکی شو کنار یه اژدها

یکی شو کنار یه خرس پشمالویی که سبد گل دستش

یکی شو کنار دختری که داره فال می فروشه

همه ستاره ها را توی آسمون می کارم

کنار هر ابری که دلشون بخواد...

فقط یکی شو می کارم کنار اون ابری که شکل بچگیمو داره

ستاره هر شب برام چشمک می زنه...

هر شب دلمو برای داشتنش آب می کنه...

گاهی می خنده گاهی اخم هاش توهم

گاهی لج می کنه و بداخلاق می شه

گاهی اوقات هم می گه من زیاد شب هاتو روشن نمی کنم

نورم کم شده و ...

منم مثل بچگی هام از ته دل می خندم...

بهش نگید ها اون درخشان ترین ستاره منه..